نتایج جستجو برای عبارت :

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

زان یار دلنوازم شکریست با شکایتگر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردمیا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کسگویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجاسرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندیجانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصوداز گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزودزنهار از ای
همیشه که نباید نوشت، گاهی باید همنوا شد، گاهی باید خواند. اصلاً گاهی باید سکوت شد و گذاشت همایون بخواند؛ همایون از دل و جانِمان بخواند دلبندم، دلنوازم...








متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

می، دگر کی چاره سازد، تا چنین شکسته سازم 
کی غزل گفتن توانم، یا سرودی دلنوازم 
 
رفته آنچه کِشته بودم، از ستم با دست توفان 
جز تنم در کف ندارم، تا به راهت من ببازم 
 
هر شب از سوز دل من، پر شرر گردد شباهنگ 
من در این ظلمت سرایم، تا به کی با دل بسازم 
 
مانده ام دور از عزیزان، دل بریدم از حبیبان 
همدمی دیگر ندارم، جز دل و بانگ نمازم 
 
ای صبا یارم خبر کن، از غم و سوز درونم 
در دلم من پر نیازم، گرچه گویم بی نیازم 
 
بی نیاز از من توئی، ای مالک روح و ر
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار ا
خاطره‌ای از دکتر زرین‌کوب :
 روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل‌کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی،  نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم  را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه‌ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می‌گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی‌خواستم فعلاً کسی متوجه حضورم
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی خواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نت
                           گردآوری و تألیف: حسین کوچکیان فرد          
 
مقدمه
انسان از ناکجا آباد بدون آنکه خود بخواهد به زیر این گنبد دوار هبوط کرده است و باز بدون آنکه بخواهد به جایی که هیچ چیزی از آن نمی داند از این نشئه برده خواهد شد و در این دو راهی هستی که چون کاروانسرایی بیش نیست و همه دنیای ماست چند روزی رحل اقامت می گستراند. پس در این گذرگاه چه خوب که یادگاریی نیک برجا گذارد و چه چیز زیباتر و نیک تر از نغمه های درون می تواند باشد که
   گردآوری و تألیف:حسین کوچکیان فرد          
 
مقدمه
..... دوست واقعی آنست که ..... درکنارش جرأت نماییم همان که هستیم باشیم .......
هزاران سال مردم این نقطه از زمین در جایی که به شرق میانه شهرت یافته است احساس و منظور خود را برای اثربخشی بیشتر در مخاطب و شنونده تلطیف ، روح نواز و موزون کرده اند و ما امروز وارث این فرهنگ غنی هستیم . جفای بزرگی ابتدا به خود و سپس به آنان است که این گنج بزرگ را که برای ما به میراث گذاشته اند در زندگی روزمره از آن استفاده

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اقامت از طریق ویزای کاری